مثل اینکه اولین بار بود پا به منطقه ی عملیاتی می گذاشت. ازآن آدم هایی بود که فکر می کرد مامور
شده است که انسان های گناهکار به خصوص عراقی های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده و کلید بهشت را دستشان بدهد . شده بود مسئول تبلیغات گردان. دیگر از دستش ذله شده بودیموقت و بی وقت بلند گو های خط اول را به کار می انداخت و صدای نوحه و مارش عملیات توی آسمان پخش میشدو عراقی ها مگسی میشدند و هرچه مهمات داشتند سر ما بد بخت ها خالی می کردند . تا اینکه عراقی ها دست به مقابله به مثل زدندو انها هم بلندگو آوردند و نمایش تکمیل شد .مسئول تبلیغات برای
اینکه روی آنها را کم کند نوار کربلا کربلا ما داریم می آییم را گذاشت . لحظه ای بعد صدای نره خری از بلند گو ها ی عراق پخش شد آمدی،آمدی خوش آمدی جانم به قربان شما .قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام . بچه ها از خنده ریسه رفتند و مسئول تبلیغات هم کاسه کوزه ش را هم جمع کرد و رفت !
داستان زیبایی بود!