مرد خسیسی در روستایی زندگی می کرد .
در آن روستا امامزاده ای بود . اما حرم امامزاده خیلی فرسوده شده بود .مردم تصمیم گرفتند حرم را تعمیر کنند .هرکس کاری به عهده گرفت و بعضی پول دادند .
در زمان های قدیم رسم بود که همه مرد ها کلاه به سر میگذاشتند .
در آن زمان برای سرگرم کردن مردم بعضی ها معرکه گیری می کردند.
یک روز یکی از معرکه گیر هابه میدانی پر رفت وآمد رفت.
به شماگفته بودم من یک خواهر دارم که سواد نداره ،من یک خواهر نوزاد 6 ماه هم دارم قرار وقتی بزرگ شد اون هم بیاد در همین وبلاگ مطالبی بنویسه
این وبلاگ شخصی من نیست
من و خواهرم قراره اینجا مطلب بگذاریم اما از شانس خوب من ایشون فعلا بی سواد تشریف دارن و تنها نویسنده ی این وبلاگ خودمم
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.