موقع خواب بود یکی از بچه ها سراسیمه آمد تو چادر و گفت :"بچه ها امشب رزم شب داریم ، آماده بخوابید !" همه به هول و ولا افتادن و با پوتین و لباس کامل سر به بالین گذاشتند . فقط حسین از جریان خبر نداشت چون از ساعتی پیش به دست بوسیه هفت پادشاه رفته بود !
موقع خواب بود یکی از بچه ها سراسیمه آمد تو چادر و گفت :"بچه ها امشب رزم شب داریم ، آماده بخوابید !" همه به هول و ولا افتادن و با پوتین و لباس کامل سر به بالین گذاشتند . فقط حسین از جریان خبر نداشت چون از ساعتی پیش به دست بوسیه هفت پادشاه رفته بود !
مثل اینکه اولین بار بود پا به منطقه ی عملیاتی می گذاشت. ازآن آدم هایی بود که فکر می کرد مامور
شده است که انسان های گناهکار به خصوص عراقی های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده و کلید بهشت را دستشان بدهد . شده بود مسئول تبلیغات گردان. دیگر از دستش ذله شده بودیم