هم علم هم هنر

هم علم هم هنر

هم علم هم هنر

هم علم هم هنر

  • ۰
  • ۰

ظلمات

ممنون آقای روحانی !!!

با پسر خاله هایم رفته بودیم خانه ی مادر بزرگمون و آنقدر بازی کردیم که از خستگی افتادیم پای تلوزیون یک هو برق رفت جا خوردیم. بعضی ها هم که اسمشان را نمیگویم ولی میشناسید از تاریکی ترسیده بودند! همه دست هم را گرفتیم و آومدیم بیرون. چراغ اضطراری و موبایل ها را روشن کردیم. ما بچه ها از فرصت استفاده کردیم ومشغول سایه بازی شدیم .

جاتون خالی خیلی خوش گذشت!!! laughlaughsmileysmiley

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • ۰۰/۰۴/۱۳
  • سارا مهرا

#خاطره

نظرات (۲)

😳

  • نسترن خانم
  • عجب 🤔

    این مدلی به قضیه نگاه نکرده بودم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی